غربگرایان ایران که به حق باید به آنها مدرن های متحجر گفت در آشفتگی عجیبی به سر میبرند. این طبقه متوسط سنتیزاده نه تنها خود به توفیق خاصی دست نیافتهاند بلکه کشور را هم دچار بحران کردهاند. چرا که مسیری کاملا برخلاف مسیر توده مردم و همچنین حاکمیت انتخاب کردهاند. بماند که خود در یک دوگانگی عجیبی به سر میبرند.
از طرفی...خوزستان مظلومتر از همیشه
امسال برای نخستین بار تعمداً در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت نکردم و البته دیگران را هم به عدم شرکت ترغیب کردهام. تا جایی که نسبت به افرادی که شرایط فعلی خوزستان را باور نداشتهاند و در راهپیمایی شرکت کردند انتقاد جدی دارم و حضور برخی همشهریانم در این راهپیمایی را هرگز یک افتخار و حماسه نمیدانم.
برای ادعایم چند دلیل دارم. اول اینکه ...
مقایسه کشته شدگان انقلاب 57 با برخی از انقلابهای اخیر منطقه
انقلاب تونس (۲۰۱۰ – ۲۰۱۱)
تعداد کشته شدگان: ۲۵۶
انقلاب مصر (۲۰۱۰ – ۲۰۱۱)
تعداد کشته شدگان: ۸۷۲
انقلاب یمن (۲۰۱۱)
تعداد کشته شدگان: ۲۰۰۰ تن
خیزش بحرین (از ۲۰۱۱ تاکنون):
تعداد کشته شدگان: ۹۳ تن
انقلاب ایران (۱۹۷۹)
تعداد کشته شدگان: در ابتدای انقلاب ارقام بسیار بالایی چون ۴۰ هزار نقل میشد ولی تعداد رسمی ثبت شده شهدای انقلاب ۵۷ از ابتدا تا ۲۲ بهمن ۳۱۶۴ تن ذکر گردیده است.
+ خیزش مردم سوریه و لیبی به علت تبدیل شدن آن به یک جنگ داخلی ذکر نشد.
یک پرسش از رییس جمهور: جامعه جهانی با ماست یا علیه ما؟
«... امروز در جایگاهی هستیم که هیچ کس در دنیا نمیگوید برای اینکه ایران حرف ۵+۱ را بپذیرد، باید تحریمها افزایش یابد.
امروز دنیا میداند که با ایران تنها باید از راه گفت و گو، منطق و مذاکره کار را پیش برد و راهی وجود ندارد برای اینکه کسی بخواهد از مسیر یا ابزار دیگری استفاده کند.
امروز هیچ کس در دنیا تردید ندارد که ایران باید فناوری هسته ای از جمله غنی سازی را در خاک خودش داشته باشد و هیچ کس هم تردید ندارد که تحریم باید برداشته شود.
راهی که انتخاب کردهایم که مسیر تعامل با دنیا است مسیر درستی بوده و پاسخ داده و بعد هم پاسخ خواهد داد.
هیچ راهی برای دنیا جز مذاکره با نمایندگان ملت ایران وجود ندارد و این راه مذاکره به توافق نهایی منجر خواهد شد.
بحث روی زمانبندی هاست که چه اقداماتی ما انجام دهیم و چه اقداماتی جهان انجام دهد.
باید حقوق هسته ای مان مورد اذعان و اعتراف جهانیان باشد که امروز بحمدالله چنین است.»1
جملات فوق گزیده ای از سخنان حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهور پس از پایان مذاکرات هفت روزه ایران با گروه ۵+۱، بوده است.
ایشان در سخنانشان ۷ مرتبه از لفظ «دنیا» و «جهان» استفاده کردند. و این تعداد دفعات تکرار، آن هم در این گفتگوی حساس و مهم احتمال خطا و اشتباه لفظی را کاملاً منتفی میکند.
براساس سخنان رییس جمهور، ایران در حال گفتگو با جهان است و سیاست دولت تعامل با دنیا است و البته جهان کاملاً پی برده دست یابی به انرژی صلح آمیز هسته ای حق مسلم ایران میداند.
به عبارتی دقیقتر از نظر رییس جمهور گروه ۵+۱ نمایندگان مردم جهان هستند و تعامل (بخوانید مذاکره) با همین ۵ کشور معادل است با تعامل با همه کشورهای جهان.
طبیعتاً وقتی اینگونه سخن گفته شود که گفتگو با گروه ۵+۱ به منزله تعامل با جهان است پیش از این باید پذیرفته باشد که ایران در حالت انزوا قرار دارد.
قطعاً رییس جمهور میدانسته چه میگوید و از عمد اصرار داشتهاند که به مردم کشورمان القا کنند که ما در مقابل جهان قرار داریم و اکنون نیاز داریم که با دنیا دوباره گفتگو کنیم و رابطه برقرار کنیم.
حالا این گونه سخن گفتن یک تاکتیک میتواند باشد و یا عمق نگاه استراتژیک دولت جای بحث مبسوط دارد و لیکن در هر دو صورت این گونه سخن گفتن نمی تواند از موضع عزت و اقتدار باشد. این گونه سخن گفتن در شأن ریاست جمهوری ایران نیست.
در دوره ای که مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه قدرت و جایگاه والای ایران را به وضوح میبینند سخنان رییس جمهور میتواند یک شکست مفتضحانه در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی ایران باشد.
حال باید پرسید چرا ایشان رسماً تمام کشورهای دوست و هم پیمان، و حتی کشورهایی که در تولید انرژی صلح آمیز هسته ای حمایت کردند را به حساب نمیآورند؟
در پایان بر سخن اخیر مقام معظم رهبری نگاهی بیاندازیم:
«اسم خودشان را میگذارند جامعهى جهانى! آمریکا و انگلیس و فرانسه و چند کشور مستکبر، شدهاند جامعهى جهانى؛ این جامعهى جهانى است؟ حدود ۱۵۰ کشور عضو غیرمتعهّدها که دو سال پیش در تهران جلسه داشتند، جامعهى جهانى نیستند؟ نزدیک به پنجاه رئیسجمهور و رئیسکشور و رئیسدولت که در آن اجلاس به تهران آمدند و شرکتِ فعّال کردند، اینها جامعهى جهانى نیستند؟ میلیاردها مردمى که در این کشورها زندگى میکنند، جامعهى جهانى نیستند؟ همین چند کشور - آن هم کشورهایى که رؤسا از مردم خودشان غالباً منقطعند - جامعهى جهانىاند؟ «اعتماد جامعهى جهانى را جلب کنید» یعنى اعتماد ما را، یعنى اعتماد آمریکایىها را! ما نمیخواهیم اعتماد آمریکا را جلب کنیم. ما اصلاً به اعتماد آمریکا هیچ احتیاجى نداریم. ما نیاز نداریم شما به ما اعتماد کنید؛ اعتماد شما به ما، هیچ اهمّیّتى براى ما ندارد. ما هم به شما اعتماد نداریم، مردمتان هم به شما اعتماد ندارند.»2
1. http://rouhani.ir/event.php?event_id=752
2. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=28344
مرتضی پاشایی
مطالب و تحلیلهای مختلفی درباره مرگ جوان هنرمند مرتضی پاشایی نوشته شد. و شاید مهمترین و جنجالی ترین تحلیل را یوسف اباذری در دانشگاه تهران مطرح کرد. متاسفانه اکثر نوشتههایی که تا همین حالا ادمه دارند بیشتر از جنبه سیاسی این موضوع را بررسی کرده بودند.
معتقدم در ابتدا عدهای بنا داشتند از انرژی زیادی که جوونها از شنیدن خبر تلخ مرگ پاشایی پیدا کردند سواستفاده کنند و یک جو تند سیاسی و حتی ضد دینی ایجاد کنند. چیزی تقریبا شبیه به مرگ سیمین بهبهانی ایجاد شد. این خانم با وجود اینکه خودش و خانواده مسلمانی داشت ولی اصلا اجازه داده نشد سنتهای اسلامی رعایت شوند. در مرگش شعار میدادند و کف میزدند، چه بسا تعداد زیادی از این افراد حتی یک کتاب از این شاعر نداشتند ولی رویکرد شخص شاعر باعث شد عدهای مرگش را فرصتی برای تخلیه عقدههایشان بکنند. گرچه فرزند این شاعر نسبت به این اوضاع واکنش نشان داد. لیکن سخنان این فرزندان بر جو ایجاد شده تاثیری نگذاشت.
ولی به شهادت تصاویر و فییلم های منتشر شده پاشایی تشییع جنازه باشکوه،
محترمانی و اسلامی داشت. کاری خلاف ادب و توهین آمیز صورت نگرفت. و در تشیع
جنازش همه شرکت کردند و از هر قشری شرکت کردند. چه شد که پوزه فرصت طلبان
به خاک مالیده شد و نتوانستند مرگ پاشایی را پیراهنی برا دامن زدن به
فاصلهها و تفرقه تبدیل کنند!؟ سوالی که جوابش میتواند کمک زیادی به همه
صاحب نامها بکند، که مبادا روزی جنازه ها معبری برای رسیدن به اهداف شوم
فرصتطلبان مبدل گردد.
موضوعی که به نظر می رسد ریشه در صحبت های پدر و مادر وی داشت. و به نظر
من چیزی که اثر سخنان پدر وی را دوچندان کرد صحبت از گذرنامه و ویزای
کربلای پاشایی بود. نام حسین و کربلا همیشه وحدت آفرین بوده است. نام حسین
همیشه باعث شده است که کدورت ها رف شوند و مهربانی دو چندان شود. تشییع
جناره پاشایی میتوانست یکی از جنجالی ترین و پر چالش ترین تشییع جنازه های
بعد از انقلاب گردد. و واقعا اینچنین ظرفیتی را هم داشت. لیکن نام حسین آبی
بود بر آتش.
یک سوال که علی مطهری هرگز پاسخ نخواهد داد
لذا به نظر راقم این سطور
قساوت قلب
+ باورم نمیشه روزی حس آخوند شدن بهم دست بده، دیشب برا چند لحظه دوست داشتم برم بالا منبر!
حقیقت ناگزیر
+ خوشا به حالت مرد...
گاهی...
لبخند میزنی چون میبینی منطقی نیست ریسک کنی و به دانشگاه بروی چرا که در مسیر برگشت معلوم نیست اتوبوسی گیر بیاوری پس راه را کج میکنی به سمت منزل و تصمیم میگیری یکی دو کیلومتر تا منزل را پیاده روی کنی.
در بین مسیر با خود فکر میکنی آن همه پولی که ابتدای ماه داشتی چگونه به یکباره تمام شد؟ که ناگهان دوستی جلوی پایت میایستد، با یک ماشین آنچنانی. کل ذوق میکند که تو را بعد از مدتها دیده است و اصرار میکند که تو را به منزلت برساند ولو به قیمت اینکه راهش دور شود.
سوار میشوی. از خود میگوید و از تو میپرسد. و تو میگویی و میشنوی. از خاطرات تلخ و شیرین. چند دقیقهای سکوت میکنی، بیرون را نگاه میکنی و خاطراتت را مرور میکنی.. پنج سال پیش... بعد از آن همه جفا در حق تو از تو چهارصد تومن قرض میخواهد و تو به او میدهی. بعد از دو سال پولت را پس میدهد آن هم نه تمام و کمال... بگذریم.
میگوید خودش را مدیون تو میداند. و منتظر فرصتی است که جبران کند. ولی چیزی در وجود تو اجازه نمیدهد تو لب از لب بگشایی. از چیزی که از آن بیزاری، قرض!
شب به مسجد میروی که نماز بخوانی. که دوست دیگری را میبینی. یادش میآید که ده هزار تومنی به تو بدهکار است. پول را به تو میدهد و تو با خونسردی تمام نیمی از این پول ناچیز را صرف خرید شارژ میکنی که مبادا واتس اپت تعطیل شود! و قاه قاه میخندی به ریش خودت و این همه بیپولی و بیخیال!
طبق معمول گذرت به مغازه صمیمی ترنی دوستت میخورد. از همه چیز سخن میگویی و باز هم نمیتوانی لب از لب بگشایی، نه اینکه نخواهی! چیزی در وجودت نمیگذارد بگشایی. و تو همچنان به این چیز احترام میگذاری و کوچکش نمیکنی.
ملالی نیست! راههای کمتر از ۳ کیلومتر را پیاده روی میکنی و ما بقی را اتوبوس سوار میشوی! تا موعدهای مقرر برسد. و طلبهایت را پرداخت کنند، طلبهایی که هر کدامشان کافی است برای چند ماه دیگر تو.
آن چیزی که در وجود توست خوش است، و تو هم خوشی به خوشی او، و خوشحالی که مستمندی از بین تمام آدمها همچنان تو را انتخاب میکند برای درخواست کمک، یک پانصد تومنی را سوا میکنی و به او میدهی! و خیالت نیست که نداری، و این تنها برایت مهم است که هیچ کس بویی نبرد. حتی نزدیکترین آدمها، حتی پدر و مادر!
روزها میگذرد و تو همچنان گزینه صبر را روی میز گذاشتهای، تا اینکه به خود میآیی و میبینی فرصت رو به پایان است، ترس اینکه مبادا به آرزویت نرسی تمام گفتمانت را تغییر میدهد، گزینه دیگری برایت باقی نمیماند، نه روی آن را داری که طلبهایت را پیش از موعد مقرر طلب کنی و نه روی آن داری ظاهرسازی را تغییر دهی. باید پول قرض کنی! چرا که موضوع فرق کرده است، موضوعی که به قدری مهم و ارزشمند است که معصوم هم در این شرایط توصیه به قرض کردهاند، خدایا میشود از این آرزو گذشت؟
حالا پیش چه کسی بروی؟ به خود میآیی و میبینی نزدیکترین آدمها دورترین گزینههای تو هستند، نمیدانی چرا ولی مطمئنی نمیتوانی در این موضوع با آنها سخن بگویی.
و به یکباره فردی به خاطرت میآید، فردی که هیچ حقی گردن او نداری، تاکنون هیچ لطفی به او نداشتی، ولی دوستش داری، فردی که خاکیترین فرد در نظر توست، بیاندازه صاف و ساده، فردی که نه به ذهنت میرسید روزی از او پول قرض کنی و نه قطعا به ذهن خودش، اما به قدری احساس نداری و راحتی با او میکنی که انگار دیگر کس دیگری در این دنیا برای در میان گذاشتن این مشکل با او داشته باشی!
مثل همیشه با پررویی تمام و بدون هیچ ان و منی به او سخن میگویی...
+ این داستان ادامه دارد!چه کسانی اسیدپاش واقعی هستند؟
اصلا فرض بگیریم واقعا اسیدپاش یک فرد مومن و مذهبی بوده که هدفش امر به معروف بوده! آیا این دلیل میشود یک موضوع ارزشمند به نام امر به معروف و نهی از منکر را زیر پا له کنیم؟ آیا این دلیل می شود که یک قشر را متهم کنیم و به آنها حمله کنیم؟ آیا منطق شما همیشه اینگونه است!؟ مثلا اگر معلمی تخلف کرد تمام معلمین را زیر سوال میبرید؟
این حقیقت وقتی تلختر به نظر میرسد که میبینم برخورد دشمنانمان را با داعش که رسما ادعای اسلام خواهی دارد به عنوان یک گروه تروریسی است و نه مسلمان. مثلا اوباما رسما اعلام می کند: «داعش نماینده هیچ دینی نیست، [چرا که] اکثریت قریب به اتفاق قربانیان آنها مسلمانان هستند». دقیقا این مطلب را با داخل می توان ربط داد. چگونه میشود برخی از هموطنان ما معرفتشان از رییس جمهور نامرد آمریکا کمتر بشود و اسیدپاشان را بدون هیچ مدرکی آمران به معروف بدانند و بعد این قشر را و مفهوم ارزشمند امر به معروف و نهی از منکر را زیر سوال ببرند نمیدانم!
سوال اصلی من این است، این هموطنان بی معرفت واقعا دلشان به حال آن دختران مصدوم سوخته؟ من گمان نمیکنم. برای این مدعای خود شواهدی دارم. بخوانید؛
در زمانهای زندگی میکنیم که هر کس برای منافع خود میجنگد، ولو به قیمت زیر پا گذاشتن اخلاق و قانون، در میان مردمی که بسیاریشان همه دیگر را له میکنند تا به خواستههای خود برسند. در این بین جوانانی در اهواز، تهران، قم، شیراز و... برای دفاع از ناموس این مملکت تا پای مرگ میروند. برخی کشته و برخی به شدت مجروح می شوند. اتفاقا به آنها آمران به معروف میگویند. برای داغ کدامینشان فریاد وااسلاما سردادند؟ آیا این ها آدم نبودند؟ آیا از نظر آنها این گذشت و فداکاری ارزشی نداشت؟ آیا خون این جوانان مهم نبود؟
هر از چندگاهی میبینیم شهدایی را از سوریه و عراق می آورند. این شهدا در راه مبارزه با داعشیان خون دادند. برای کدامینشان فریاد واحسرتا سردادند؟ برای سردار سلیمانی که آبروی کشور ماست که در مقابل تروریست ها می جنگد و کی و کجا قلم فرسایی کردید؟
نه!
به والله این ها دروغگویان روزگارند.
نه ارزشی برای گذشت و فرداکاری قائلند، نه ارزشی برای ظلم ستیزی و عدالتخواهی و نه ارزشی برای جان انسانها. این ها منافقانی هستند که ارزشهای اخلاقیشان را منافعشان مشخص می کند. اینها کسانی هستند که دنیایشان آخرتشان است. اینها را خوب بشناسیم. و مبادا تحت تاثیر سخنان این یاوه گویان قرار بگیریم که جز گمراهی بهرهای نخواهیم برد.
تبلیغ گناه
الف:
سخن از گناه دیگران که غیبت نام گرفته اگر واقعیت داشته باشد گناهی است که
به نقل از روایات با گناه زنای با محارم در کعبه برابری میکند. یعنی اگر
روزی تو را بین دو گناه مخیر کردند یکی زنا و دیگری غیبت بهتر است گزینه
اول را انتخاب کنی. حالا اگر غیبت ما با واقعیت تطابق نداشته باشد و به
نوعی دروغ باشد میشود تهمت. حالا گناه تهمت چه اندازه است خدا میدانم.
شاید چند تا از دلایل این همه نکوهش غیبت این باشد که غیبت کردن به نوعی
تبلیغ کردن گناه است و گاهی قبح و زشتی گناه را میشکند و همچنین آبروی یک
فرد را میریزد و تجربه نشان داده فرد بیآبرو دست به هر گناهی میزند. آن
هم علنی!
ب: در بوغ و کرنا کردن فساد چندهزار
میلیاردی، این همه حجم سخن درباره اسیدپاشی، پخش و انتشار تصاویر و
فیلمهای داعشیان و بسیار موارد دیگر بیش از اینکه تاثیر مثبتی داشته باشد
شکستن قبح گناه، و به گونیای تبلیغ گناه بود. مثلا آنقدری که دریاره فساد
چندهزار میلیاردی تبلیغ کردند نتیجه چه شد؟ اینکه سالهای بعد مردم حساسیت
خود را نسبت به دزدیهای بزرگ از دست دادند. نتیجه در بوغ کردن اسید پاشی و
این همه مانور تبلیغاتی درباره اسیدپاشی چه بود؟ اینکه افرادی که حتی به
ذهنشان خطور نمیکرد جرمی به بزرگی اسید پاشی اکنون به شوخی به دختران آب
میپاشند تا آنها را بترسانند!! نتیجه تبلیغ فیلمهای داعشیان چه بود؟
مایی که تحمل دیدن ذبح یک مرغ را نداشتیم به راحتی مرگ وحشیانه کودکان و
زنان را ببینیم و دردمان نیاید.
ج: منظور این نیست که
به هیچ شکلی درباره وقایع سخن نگوییم. اما به قطع و یقین این روش نتیجه
عکس میدهد، البته اگر هدفمان اصلاح است! مثلا در نقل وقایع این چنینی باید
مواظب باشیم همراه با «غیبت» و یا «تهمت» نباشد و نباید به سادگی از گناه
دیگران سخن بگوییم. نباید جرمها را صرفا نقل کنیم و همچون نقل و نبات در
زبانمان بچرخانیم. کافی است مدتی به شوخی و خنده، به بازی و سرگرمی درباره
سیگار حرف بزنیم، خواهید دید که اگر سیگاری نشوید، حساسیت خود را نسبت به
کشیدن سیگار از دست میدهید. پس به نظر من باید فرق باشد بین سخن گفتن
درباه خوبیها و سخن گفتن درباره بدیها. بیان و لحن باید تغییر کند.
+ بلاگفا کار پلیدی کرد که خودسرانه قالب نازنینمو عوض کرد. به زودی چوبشو میخوره.
+
دیشب در هیئت به این فکر میکردم که اگر زمین کربلا نداشت، زمان عاشورا
نداشت، چه داشت؟ چگونه سرش را بالا میگرفت؟ قبول دارید قیام حسین(ع) زمین و
زمان را سربلند کرد؟ بحث کنیم!
اسیدی که به آبروی ما پاشیدی کم از صورت سوخته آن خواهرم نبود
میگویند زمانی مصائب و حوادث ناگوار همه را کنار هم جمع میکرد. دلها به هم نزدیک میشدند. و مهربانیها فزونی مییافت.
ولی حالا مصائب دو زخم دارد. یکی زخم غم و یکی زخم شکافی که تو آن را بیشتر میکنی. حالا اتفاقات ناگوار بازار نفرت پراکنی را رونق میبخشد، انگار نه انگار همه ما داغدیدهایم.
+ او به صورت چند دختر اسید پاشید و تو به سیرت دهها میلیون خواهر و برادر مسلمانت. فرقی دارد!؟
مظلوم
خدا سر حقوق مخلوقاتش با کسی شوخی نداره. خدا در قیامت دادگاه تشکیل میده، دختر بچههای مکه را جمع میکنه و براشون مرثیه سر میده. آخه این ها به چه گناهی کشته شدند؟
راستی دختران مکه و بلکه اکثر اهالی مکه در اون زمان در جاهلیت بودند. حجاب که جای خود، مشرک بودند. ولی خدا طرف مظلوماست. فرقی هم نداره مظلوم یک زن یهودی باشه یا یک مرد گنه کار باشه و یا یک دختر محجبه و شیعی.
+ هر چی بهش فکر میکنم میبینم خیلی دردناکه.
آرزویی که به قبر رفت
+ روحش قرین رحمت
وقت
+ البته پرکار بودن بخشی از وجودم شده!
معراجی ها
+ به نظرم مخاطب معراجی ها بیشتر دانشگاهیان هستند نه عامه مردم.
ضررهای وایبر، واتساپ، اینستگرام و...
+ وقتی بازدید مکتوب کم باشه بلاگفا هم ضرر میبینه.
مراحل تشکیل تمدن اسلامی
الف: انقلاب اسلامی
ب: نظام اسلامی
ج: دولت اسلامی
د: جامعه و کشور اسلامی
هـ: امت اسلامی
که گفته شد ما در مرحله سومیم و نظام اسلامی شکل گرفته. اما سوال من اینه که واقعا نظام اسلامی شکل گرفته و ما این مرحله را با موفقیت طی کردیم؟ آیا نظام اقتصادی و قضایی ما کاملا اسلامی شده و تموم؟ معماری ما قرار نیست اسلامی بشه؟ پزشک و بهداشت ما اسلامی نمیشه؟ روانشناسی، علوم تربیتی، آموزش و پرورش، نظام خدمت وظیفه و هزارتا چیز دیگه که بعضیهاشون مثل سربازی هیچ ربطی به اسلام نداره. بماند که بعضی چیزها مثل زندان اصلا در اسلام وجود نداشت.
+ این فقط یه سواله. کسی الکی جو درست نکنه!
شهر خوکها
+ تا به حال یک فیلمفارسی1 کودکانه ندیده بودم.
1: فیلمفارسی به فیلمی گفته میشود که تنها ویژگی ایرانی بودنش زبان فارسی است.
جمعه
+ چشتون روز بد نبینه، خواهر کوچیکمو برده بودم سینما واسه فیلم شهر موشها! یعنی ی وضعی ها! فرصت شد حتما تعریف میکنم.
باور
+ نشستن تو روی تخت بیمارستان هم برای کشور عزت و قدرت داشت، امان از نشستن تو در حسینیه امام...
هر دم از این باغ بری می رسد...
هر ساعت 57کیلوگرم مواد مخدر کشف میشود.
17.5 درصد دانشآموزان رابطه همجنسبازی داشتند.
آمار روسپیگری بین زنان متاهل بیشتر از مجردهاست و 11 درصد روسپیان شهر تهران با اطلاع همسرانشان دست به روسپیگری میزنند.
۴۰ درصد دانشآموزان رابطه با جنس مخالف را از ۱۴ سالگی شروع کردهاند.
آمار خرید ماشینهای با قیمت بالای یک میلیارد هر ساله 2.5 برابر میشود.
در تهران از هر سه ازدواج یکی به طلاق منجر میشود.
هر ساله آمار ازدواج کاهش و آمار طلاق افزایش مییابد.
و...
+ شاید هزاران بار بدتر از این آمارها در کشورهای توسعه یافته رخ بدهد ولی دولتهای آنها خود ترجیح میدهند مردمشان سرگرم فساد و فحشا باشند. ولی دولتهای ما هرگز موافق نیست. با وجود این چرا این آمارهای بد روزبهروز بدتر میشوند؟ چرا بدترین حالت آمارهای اینچنینی در تهران متمرکز شده؟ مقصر کیست؟ مردم ما که مردمی نرمالی بودهاند، به وقت ازدواج میکردند، زندگی عمدتا پاکی داشتند، و در یک خانواده همه چیز سرجای خود بود، چه شد که اینگونه شده است؟
اسلام ترکیهای، اسلام سعودی، اسلام ایرانی
+ هستند بین ما کسانی که این معادله ساده را هم نمیتونند تحلیل کنند.
راههای رفع استرس
+ این فاصله تو به من استرس میده، میفهمی که چی میگم؟
برو خودتو مسخره کن |:
+ همونجا یک مسواک خریدم متوجه شدم مسواک هم تاریخ انقضا داره!